۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

گاهی دلم هوای بوی خانه را می کند. ان روزهایی که انقدر دلت برای خانه تنگ می شود که حتی حوصله ات از دست خودت هم سر می رود و فقط دلت خانه را می خواهد.کاش می شد بوی خانه را،بوی مامانم را،بوی اتاقم را توی شیشه های کوچک مربایی کنم وبا خودم به اصفهان بیاورم. ان وقت کافی است هر وقت دلم هوای هر کدام را کرد از توی قفسه شیشه اش را بر دارم و کمی از دل تنگی ام را کم کنم.اینجا بهار که می شود دلم می خواهد دست کنم توی قفسه ام وشیشه عطر بهار نارنج را بر دارم کمی از ان را چاشنی هوای اصفهان کنم تا کمی بوی شیراز بگیرد.بهارها همه جای شیراز بوی بهار نارنج می اید.گاهی دلم می خواهد شیشه ی عطر خانه را همه جا با خودم ببرم تا همه جا بوی خانمان را بدهد. دارم به زمان ترک خانه نزدیک می شم ولی طبق معمول مامان تمام شیشه های مربا را دور انداخته وهیچ شیشه ی کوچکی نداریم که بشود عطر خانه را در ان حبس کرد.ان وقت دوباره من می مانم واصفهان ودل تنگی ام برای خانه...

۱ نظر:

  1. خيلي قشنگ بود ...
    منم بهش فكر كرده بودم . اما به شيشه ي دارو . توجيهم هم اين بود كه شيشه اش بايد تيره باشه كه آفتاب بوش رو نپرونه :)))

    پاسخحذف