۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

خبر جديد:
سيلي در خيابان هزارجريب اصفهان رخ داد ودانشجويان دانشگاه اصفهان را با خود برد......
اشتباه نكنيد اين از انواع بلاهاي طبيعي نيست از انواع امتحاني است
من دارم غرق ميشم خواهش مي كنم زودتر دوازده بهمن بيايد وگروه غريق نجات از شيراز برسند و من را از اين منجلاب نجاب دهند.

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

من اوج می گیرم.بالا می روم.دستهایم را باز می کنم مثل دو بال در دو کنارم می گسترانم .وزش باد را بر گونه هایم احساس می کنم.برای تمام پایینی های بیچاره ی شکست خورده دست تکان می دهم.برای انهایی که ترسیدند ریسک کنند.ترسیدند دل به دریا بزنند.بیایند و با من در نهایت سیر کنند.چشم هایم را می بندم.دارم می روم بالا و بالاتر...ندا ...ندا ...بلند شو دیرت میشه...فکر کنم سهمیه بنزینم تمام شده دیگر باید فرود بیایم و بقیه مسیر را پیاده بروم....کار هر روزصبحم است ...برگشتن به واقعیت!
من تمام ترانه های عاشقانه،تمام فیلم های رمانتیک،تمام داستان های اسطوره ای عشق را با اولین عشقم تجربه کردم.به جز یک مورد بی اهمیت کوچولو یعنی happily ever after .